سرنوشت سوخته۴۵

حالا ات بین دست های جیا اسیر شده بود ....... نمیتونست نفس بکشه ..جیا محکم تر از قبل گلوشو فشار میداد و اجازه یک دم رو به ات نمیداد و ات هم زنگش بسیار قرمز و روبه کبودی میزد


تیهونگ هم به فکر زیبایی دخترک روبه روش بود و اصلا متوجه اتفاقاز اتاق نشد وقتی هیچ صدایی نشنید
کمی درنگ کرد ولی باز هم نشنید و وارد اتاق شد و با صحنه روبه روش رنگش مثلگچ دیوار اتاق شد

دخترک به ظاهر معصوم که محوش شده بود الان امانت جونگکوک رو داشت خفه میکرد
وقتی جیا متوجه حضور تیهونگ شد ات رو از بین دستاش ازاد کرد و چاقویی که کنار میز ارایشش بود
و برداشت و ات رو روبه روی تیهونگ گرفت و چاقوی برنده رو هم
رو گردن ظریف ات گرفت و با صورتش به تیهونگ نشون میداد که نزدیکش نشه ات متوجه شده بود
که جیا به خاطر
سالیان سال ارتباط نداشتن با دیگران نمیتونه صحبت کنه و به همین دلیل بود که از زبان بدنش و صورتش به تیهونگ هشدار میداد که نزدیک نشع



تیهونگ: ااین اون چاقو رو ب بزار زمی ن ل ل لطفااا(با ترس)

جیا:........
ات: جیا با این کار ها چیزی درست نمیشه لطفااا

ات متوجه این بود که جیا عصبی ولی حرف های اون و تهیونگ اونو عصبی تر کرد و


یهوووووووووووو






بیا پایین













در خماری بع سر ببرید
30 کامنت
20لایک
فعلا نوسنده در قهری به سرمیبرد تا زمان حمایت
دیدگاه ها (۳۰)

سرنوشت سوخته ۴۶

سرنوشت سوخته ۴۷

سرنوشت سوخته ۴۴

سرنوشت سوخته ۴۳

نام فیک:عشق مخفیPart: 6ویو ات*هه نیومده داره قلدری میکنه نشو...

تک پارتی در خواستی تهیونگ وقتی مافیا هست و ات رو بزور دوست د...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط